Mobile Logo
زمان مطالعه: 6 دقیقه

در یکی از روزهای پاییز ۱۹۹۹، جان دوئر پس از سرمایه گذاری ۱۱.۸ میلیون دلاری برای ۱۲% سهام گوگل که یک سرمایه گذاری پر ریسک بود، وارد استارت آپ جوان آن زمان شد. دوئر یک ابزار مدیریتی ساده و در عین حال قدرتمند برای ارائه داشت به نام اهداف و نتایج کلیدی یا OKR.

در کتاب دوئر به نام مهم ها را بسنجید آمده است که پس از ارائه OKR توسط دوئر، سرگئی برین ( یکی از بنیان گذاران سابق گوگل ) چنین پاسخ داد، ” هر سازمان باید تعدادی اصل سامان دهنده داشته باشد- ما تا کنون چنین اصلی نداشته ایم پس می توانیم همین را امتحان کنیم”

بیش از دو دهه طول کشید و هزینه میلیارد دلاری صرف شد، تا پرزنت دوئر به نتیجه مطلوب رسید و داستان استفاده از OKR توسط گوگل تبدیل به افسانه ای شد که به اندازه استارت آپ های گاراژی در منطقه سیلیکون ولی محبوبیت پیدا کرد. از آن زمان، استارت آپ ها در سرتاسر جهان به امید دستیابی به عملکردی موفق مشابه گوگل، با سطوح مختلف موفقیت به OKR روی آورده اند.

طبیعی است که در هنگام پذیرش OKR استارت آپ ها با چالش بسیار زیادی نسبت به یک سازمان معتبر مواجه شدند. برخی از استارت آپ ها ممکن است هنوز در فرآیند تعریف ماموریت، ارزش ها یا حتی محصولات و خدمات شرکت خود باشند و اگر استارت آپ برای بقای مالی مبارزه نکند، احتمالا هنوز با منابع محدودی کار می کند که این می تواند تعیین اهداف را دشوار کند و حتی جسورترین کارآفرین را وادار می کند تا فکر کند که آیا زمان مناسبی برای پذیرش OKR است یا خیر؟

جینی کیم، بنیان گذار Nuna در میز گرد سال ۲۰۱۸ با دوئر و لاژو باک (Laszlo Bock) بنیان گذار Humu هشدار داد

” بله شما می توانید OKR انجام دهید، اما زمانی که در شرایط اضطراری قرار می گیرید، فوق العاده سخت است”

سایر بنیان گذاران، OKR ها را برای هدایت وضعیت آشوبی که مشخصه بسیاری از استارت آپ ها در مراحل اولیه است ، حیاتی می دانند.

جورج بابو (George Babu)، شریک Sweat Equity Ventures در طی تماس با WhatMatters.com گفت، زمانی که شما یک موسس استارت آپ هستید، باید دائما به این سوال پاسخ دهید که آیا استارت آپ شما معنی دارد و منطقی است؟ (بابو، استارت آپ هایی مانند سازنده رباتیک تقویت شده با هوش مصنوعی Kindred را تاسیس کرده است، که با هدف توانمند سازی ربات ها برای حل مشکلات ارزشمند دنیای واقعی و Rypple، که یک برنامه مدیریت عملکرد است و بعد از آن توسط Salesforce خریداری شد.)

به گفته بابو، زمانی که داده های زیادی ندارید، OKR راهی برای صحبت درمورد ارزشی است که قرار است تحویل دهید و ظاهر خوبی هم دارد.

صرف نظر از اندازه یا بودجه ، برای موفقیت یک استارت آپ لازم است چابک، سازگار و متمرکز باشد. باید بتواند فرآیندها را سریع و با دقت اجرا کند.

OKR به استارت آپ ها کمک می کند در عین حال که انعطاف پذیر هستند روی آنچه مهم است متمرکز باشند.

OKR در استارتاپپها با ایجاد ساختار، راه خروج از تاریکی است

کیم مبارزات اولیه خود را با OKR را در میزگردی که با دوئر و باک داشت را به یاد آورد. سه سال پس از تاسیس Nuna، او قرارداد بزرگی با مراکز خدمات Medicare و Medicaid برای ساخت اولین انبار داده آن ها منعقد کرد. آینده روشن به نظر می رسید اما همه چیز به ندرت مطابق برنامه پیش می رفت.

کیم گفت:

“شما می توانید تمام این OKR ها را پیاده سازی کنید، و مشکل این است که وقتی در شرایط اضطراری قرار می گیرید، همه از پنجره فرار می کنند”

وقتی برای بقا می جنگید، هیچ برنامه ریزی دقیقی وجود ندارد.

جینی کیم ادامه میدهد محصولات قابل تحویلی که آن ها متعهد شده بودند به قدری زیاد بود که مجبور شدند تیم خود را از ۱۵ به ۷۵ کارمند افزایش دهد. بسیاری از متغیرها خارج از کنترل نونا بود و تیم او به چرخش (Pivot) ادامه داد و این امر تعهد به OKR را دشوار می کرد. او این دوره زمانی را ” مرحله سرگردانی در تاریکی” نامید.

باک استدلال کرد که در وضعیت مشابه OKR ها می توانند منبع نوری باشند که استارت آپ ها را از مرحله تاریک خارج کند. آن ها ساختار و اولویت هایی را ارائه می دهند که یک سازمان می تواند به طور مداوم در زمان های آشفته به آن ها روی آورد.

باک گفت:

ما به OKR به عنوان مکانیزمی نگاه می کنیم که در واقع به همه امکان دید و شفافیت در مورد آنچه در حال وقوع است را می دهد { و } بالاترین اولویت و رتبه هر موردی چیست؟

بابو موافقت کرد که مشخص کردن موارد ضروری و غیرضروری برای هر شرکتی حیاتی است او گفت:

اما نباید این فرآیند بیش از حد پیچیده باشد. OKR در مقایسه با اسکرام یا چابک مانع ورودی کمتری دارد. در عرض یک ساعت می توانید متوجه شوید که سه کاری که میخواهیم انجام دهیم چیست؟ خب، چطور متوجه شویم که این کار را انجام داده ایم؟

چه یک استارت آپ از دو نفر تشکیل شده باشد یا ۱۰۰ نفر ، OKR ها می توانند مطمئن شوند که اولویت های سازمان برای همه شفاف است. به گفته باک این وضوح به افزایش بهره وری کمک می کند.

اما حتی زمانی که اهداف برآورده نمی شوند، OKR ها پیشرفت را رهگیری می کند و چون به طور منظم چک می شوند، بازخورد ارزشمندتری برای تصمیم گیری آگاهانه تر ارائه می دهند. آن ها می توانند به عنوان کاتالیزوری که برای شروع گفت و گوهای مهم در مورد اینکه شرکت به کجا هدایت شود و از چه چیزی دورتر شود باشند. OKR ها وقتی به درستی اجرا شوند در ایجاد تعادل بین بهره وری و خلاقیت در یک استارت آپ کمک می کنند.

نوآوری با دقت حاصل می‌شود و اینجا OKR کمک می‌کند.

زمانی که تیم بروان و جوی زویلینگر از بنیان گذاران Allbirds، شرکت کفش های سازگار با محیط زیست را در سال ۲۰۱۶ تاسیس کردند، آن ها هدف خود را خنثی بودن کربن در نظر گرفتند به جای شروع با اهداف پایدار، یکی از اولین نتایج کلیدی آن ها شامل ردیابی انتشار گازهای گلخانه ای تولید شده از زنجیره تامین، تولید، حمل و نقل و عملیات خرده فروشی بود. زویلینگر گفت:

زمانی دقیقا متوجه شدیم که میزان انتشار گازهای گلخانه ای معادل دی اکسید کربنی است که تولید کرده ایم. ما می توانیم آن ها را جبران کنیم، قول یک محصول با کربن خنثی را به مشتریان می دهیم، زمانی که از ما چیزی بخرید انتشار ۱۰۰ درصدی کربن خنثی در سیاره خواهیم داشت.

از آن نقطه شروع، آن ها توانسته اند هم انتشار کربن را کاهش دهند و هم در فرآیند خرید کربن خنثی مورد نیاز کار کنند.

این توجه دقیق به جزئیات به گسترش محصولات آن ها منجر شد. جایی که آن ها (۱) توجه دقیقی به منابع مواد پایدار دارند که (۲) از نظر اقتصادی مناسب هستند. آن ها از طریق یک فرآیند مرحله بندی و استفاده از OKR توانسته اند هر چند سال یکبار یک کشف جدید در علوم مواد داشته باشند که شامل تولید کفش از پشم مرینو و دمپایی از نیشکر برزیلی است. در عرض سه سال، با تمرکز و خلاقیت Allbirds توانسته است یک میلیون جفت کفش بفروشد و به ارزش یک میلیارد دلاری برسد.

نمونه دیگری از یک استارت آپ که به خوبی از OKR استفاده می کند، شرکت پلتفرم ایمیل Superhuman است.

در تلاش برای یافتن تناسب محصول خود با بازار، Superhuman یک OKR تنظیم کرد و ۴۰% از کاربران به این سوال که

” اگر دیگر نتوانید از محصول ما استفاده کنید چه احساسی دارید؟”

بسیار ناامیدکننده پاسخ دادند. پس از تجزیه و تحلیل داده های نظرسنجی، آن ها دریافتند که می توانند شرکت خود را از سرویس دهی به کاربران ایمیل معمولی به کاربران خاصی که به صدها ایمیل در روز پاسخ می دهند تغییر دهند و به سرعت این موضوع را در اولویت خود دادند. این چرخش منجر به سرمایه گذاری ۳۳ میلیون دلاری اضافی شد.

Superhuman و Allbirds نمونه های خوبی از استارت آپ هایی هستند که از OKR هایی مانند گوگل استفاده کردند تا در مورد اهداف و معیارهای مورد استفاده خود در جهت موفقیت بیشتر اندیشه کنند.

یک آمار متداول این است که ۹۰% استارت آپ ها شکست می خورند و کسب و کار آنها تعطیل می‌شود. براساس مطالعه ای که بر روی بیش از ۲۷۰۰۰ استارت آپ با پشتوانه سرمایه گذاری انجام شده که توسط Cambridge Associates انجام شده است، این رقم نزدیک به ۶۰% می باشد. با این حال این عدد نشان می دهد که بیش از نیمی از استارت آپ ها شکست می خورند. غلبه بر مشکلات به چیزی بیش از شانس نیاز دارد.

تعریف مورد علاقه دوئر از کارآفرین این است:

افرادی که کارهایی فراتر از تصور دیگران انجام می دهند… آن هم با منابع محدودی که هیچ کس موفقیتشان را ممکن نمی داند.

برای انجام غیرممکن، یک استارت آپ باید تیمی متمرکز، همسو و متعهد ایجاد کند. منابع آن ها باید به طور موثر استقرار یابند و از زمان آن ها عاقلانه استفاده کرد.

OKR ها همه مشکلات یک استارت آپ را حل نمی کنند، اما می توانند غیرممکن ها را قابل اندازه گیری و در دسترس قرار دهند.

منبع: https://www.whatmatters.com/articles/why-startups-should-use-okrs